خیابان ناصرخسرو چگونه تبدیل به محل اولین کتابفروشیها و مدرسه و دواخانه تهران شد؟ |جلوههای سنت و مدرنیته در یکی از قدیمیترین خیابانهای تهران
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۳۳۸۸۸
همشهری آنلاین، شقایق عرفینژاد: در خیابان جدید در کنار مدرسه و حوزه علمیه مروی که از سالهای پیشتر وجود داشته است، مدرسه دارالفنون هم ساخته شده و با ایجاد خیابان ناصریه دری از بخش شرقی این مدرسه که پیش تر راه ورود به آن از داخل ارگ سلطنتی بود گشوده میشود. با ساخت خیابان ناصریه کتابفروشیها. مطبعهها و چاپخانهها راهاندازی میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«ناصر تکمیل همایون» صحبتهایش را با شرحی از بافت تهران قدیم شروع میکند تا موقعیت خیابان «ناصریه» را مشخص کند: «در درون تهران دوره قاجار قلعهای وجود داشته که بارگاه سلطنتی به شمار میرفته است. که چهار طرف این ارگ سلطنتی و کاخ گلستان دیوارهایی بوده که قلعه را از بقیه شهر که شامل سنگلج و عودلاجان و بازار میشده، جدا میکرده است. از سمت شمال، این قلعه از میدان مشق شروع میشده و تا قسمت شرقی میدان توپخانه ادامه داشته است.
قسمت جنوبی قلعه یا ارگ هم از گلوبندک شروع میشده و تا بعد از دربخانه ادامه داشته است. در آن زمان همه معابر اطراف ارگ کوچه بودند. در دوران رضاشاه است که بسیاری از خانههای محدوده سنگلج هم از بین میرود و خیابانی به اسم خیام شکل میگیرد و بعدها پایین چهارراه گلوبندک را هم ادامه میدهند و خیابان را از شرق و غرب پهنتر میکنند. این اتفاقات در زمان شهرداری بوذرجمهری رخ میدهد و خیابان شرقی غربی را هم به اسم او، بوذرجمهری نامگذاری میکنند؛ خیابانی که پیش از این درواقع کوچه باریکی بوده که به سبزه میدان میرسیده و آن طرف تر از آن هم ورودی کاخ سلطنتی بوده است.
... و اما ناصرخسروتکمیل همایون توضیح میدهد ناصرخسرو که در محدوده همین ارگ سلطنتی است، اصلا در منطقه ای به اسم حیاط شاهی واقع شده بود: «خندق تهران از این قسمت شروع میشده و تا شمسالعماره ادامه پیدا میکرده است. در همین جاست که بازارچه مروی و مدرسه و مسجد مروی ساخته میشوند. سمت راست خندق هم محله عودلاجان و کوچههایی بوده که به پامنار میرسیده است. در این کوچهها خانههای اعیان و اشراف آن زمان وجود داشته است.»
سالیان سال ناصرخسرو محل کتابفروشیهایی بود که در کنار دیگر مغازههای این خیابان از جمله فروشگاهها لوازم تعزیه و عزاداری ماه محرم فعالیت میکردند. تکمیل همایون درباره این کتابفروشیها میگوید: «در همان زمان ناصری در این خیابان شروع به ساخت مغازه میکنند. اولین مغازههایی هم که شکل میگیرند، کتابفروشیها و چاپخانهها هستند. درواقع کتابفروشیهایی که پیش از این در بازار بینالحرمین بودند، به این خیابان منتقل میشوند.»
این اتفاق البته دلیل واضح و مهمی دارد که تکمیل همایون آن را این طور شرح میدهد: «دارالفنون و مدرسه مروی به عنوان دو مرکز فرهنگی در این خیابان فعال بودهاند. بنابراین طبیعی است کتابفروشیها هم در نزدیکی این دو مرکز و در همین خیابان شکل بگیرند. اصولا مشاغل و حرفهها با فضای عمومی جامعه شکل میگیرند. وقتی دارالفنون تأسیس میشود و همینطور مدرسه مروی، یعنی هم دانشجویان و دانشآموزان مدرسه جدید تحصیل میکنند و هم طلاب، بنابراین لازم بوده برای این دو قشر کتابفروشی و کتابخانه ایجاد شود. بعدها کمکم دانشسرای عالی در سه راه ژاله تأسیس شد و همین طور مدارس دیگری در اطراف مجلس و مدرسه علمیه پا گرفتند. به همین دلیل هم کتابفروشیها به خیابان شاهآباد منتقل شدند. وقتی هم دانشگاه تهران تأسیس میشود. کتابفروشیها به محدوده مقابل این دانشگاه منتقل میشوند. با بزرگتر شدن تهران و با گذشت سالها کتابفرورشیهای دیگری هم در چند نقطه دیگر تهران مثل خیابان کریم خان ایجاد میشوند.
دانشجویان و دانشآموزان در کنار همبا وجود یک مدرسه علمیه و یک مدرسه با نظام آموزشی مدرن، این خیابان به محل رفتوآمد طلاب و دانش آموزان و دانشجویان تبدیل میشود. تکمیل همایون میگوید: «مدرسه علمیه مروی در زمان فتحعلیشاه ساخته میشود. در آن زمان طلبهها در این مدرسه اصول و حکمت و فلسفه میخواندند (و هنوز هم همین طور است). دارالفنون که تأسیس میشود با مدرسه جدیدی مواجه میشویم. نمیتوان در مدرسه قدیمی را هم بست. بنابراین هر دو در کنار هم کار میکنند. علت این که دارالفنون هم در همین خیابان ساخته میشود، این است که زمینی که امیرکبیر برای آن در نظر گرفت، زمین شمالی کاخ گلستان بود که پیش از آن به عنوان سربازخانه از آن استفاده میشد.
امیرکبیر ناصرالدین شاه را قانع میکند این زمین را در اختیار او بگذارد تا مدرسه بزرگی در آن بسازد و به این ترتیب مدرسه دارالفنون در این قسمت ساخته میشود. در این مدرسه هم از خیابان ناصرخسرو نبوده است. از باب همایون که بخشی از ارگ بوده باز میشده است. بعدها در دوران جدید است که در آن در خیابان ناصرخسرو باز میشود. دارالفنون در اصل اولین دانشگاه یا کالج ایران است که در این خیابان ساخته میشود و شروع به کار میکند. سخنرانیهای علمی سنگینی هم در این مرکز صورت میگیرد. در کنار آن مدرسه مروی هم بوده که طلاب در آن درس میخواندند.»
ناصر تکمیل همایون درگذشت «دارالفنون»، جایگزین دبیرستان «مروی»! داروخانههاتا مدتها داروخانهها و کتابفروشیها در کنار هم در این خیابان کار میکردند. تکمیل همایون توضیح میدهد: «وقتی کتابفروشیها این خیابان تعطیل میشوند، دواخانهها بیشتر میشوند. با وجود این داروخانهها، قاچاق دارو هم به وجود میآید. درواقع پادوهای داروخانه سعی میکنند زودتر از همدیگر، داروها را برای داروخانه خودشان تهیه کنند. شاید اصلا قصدشان قاچاق نبوده است.
گاراژهاتکمیل همایون از بنگاههای مسافربری و گاراژها هم به عنوان یک پدیده جدید و مدرن در این خیابان میگوید و توضیح میدهد کسانی که میخواستند به سمت قم یا اصفهان بروند از گاراژهای این خیابان که حکم ترمینال مسافربری را داشت استفاده میکردند و یکی از معروف-ترین این ترمینالها در میدانچه روبهروی شمس العماره بود.
فروشگاههای لوازم تعزیه و عزاداریاو وجود فروشگاههای لوازم عزاداری ماه محرم را وابسته به تکیه دولت میداند که در جنوب این خیابان قرار داشته است: «در پایین خیابان ناصرخسرو در خیابان بوذر جمهری کوچهای است که هنوز به آن کوچه تکیه دولت گفته میشود. ساختمانی که امروزه بانک ملی است، در زمان ناصرالدین شاه محل تکیه دولت بوده است که بعدها میسوزد و از بین میرود. در اطراف این تکیه اماکنی بود که اجناسی مثل مهر، تسبیح، سجاده و البته وسایل تعزیه و پرچم عزاداری میفروختند. این مغازهها بدون این که سیاستی در کار باشد، به واسطه وجود تکیه دولت و مدرسه علمیه مروی در این خیابان فعالیت میکنند و این خیلی طبیعی است که در کنار تکیه دولت وسایل عزاداری و تعزیه فروخته شود. در زمان قدیم در بازار بین الحرمین تمام دکانها کتابفروشی بودند و قرآن و مهر و تسبیح هم میفروختند. هیچ وقت کنار مسجد ذغال فروشی ساخته نمیشود یا در کنار مدرسه مغازه کلهپاچهفروشی نمیبینیم. بنابراین خیلی طبیعی است که مغازههایی در اطراف تکیه دولت و مسجد مروی شکل بگیرند که به آن ارتباط داشته باشند.»
کد خبر 721522 برچسبها شمس العماره- تهران تهران قدیم تهرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: شمس العماره تهران تهران قدیم تهران خیابان ناصرخسرو کتابفروشی ها تکمیل همایون ساخته می شود مدرسه علمیه شمس العماره کنار هم تکیه دولت مغازه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۳۳۸۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ورود «مهمان سرزده» به کتابفروشیها/یکقصه تصویری برای کودکان
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «مهمان سرزده» نوشته آنتیه دام بهتازگی با ترجمه شیرین هدایی توسط انتشارات فاطمی منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابهای طوطی» (واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی) است.
آنتیه دام نویسنده و تصویرگر اینکتاب متولد ۱۹۶۵ در ویسبادن آلمان است. او در رشته معمار در دانشگاههای دارمشتات و فلورانس تحصیل کرده و تاکنون چند کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته و تصویرگری کرده که «مهمان سرزده» یکی از آنهاست. اینکتاب سال ۲۰۱۵ منتشر و منتخب راهنمای کتابخوانی Leselotse، برنده جایزه سالانه نمایشگاه لایپزیگ و بنیاد لیزن، برنده جایزه کتاب تصویری نیمرلند شد. سال ۲۰۱۷ نیز برنده جایزه دوم کتاب تصویری تروسدورف و در سال ۲۰۱۸ برنده جایزه بهترین کتاب کودک تصویری نیویورک تایمز کتابخانه عمومی نیویورک شده است.
داستان «مهمان سرزده» درباره زنی به اسم الیزه است که شب را در خانه تنهاست و از همهچیز میترسد. او صبح تا شب در خانه میماند و از صداهای بیرون میترسد. یکروز موشکی کاغذی از پنجره وارد خانهاش میشود و روز بعد هم یکمهمان که یکپسربچه کوچک باشد، از راه میرسد...
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
از بس ترسیده بود، اصلا خواب به چشمش نیامد.
صبح روز بعد، صدای در بلند شد: تق تق!
اما هیچوقت کسی درِ خانه او را نمیزد. اصلا کی ممکن بود درِ خانه او را بزند؟
الیزه اول اصلا نمیخواست در را باز کند، اما صدای در قطع نمیشد: تقتق، تقتق...
آخرش در را باز کرد و حسابی جا خورد.
پسر کوچولو پرسید:
«موشک من کجاست؟»
الیزه زیر لب گفت: «اوممم...»
اینکتاب با ۳۶ صفحه مصور رنگی، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۱۲۰ هزار تومان منتشر شده است.
کد خبر 6081178 صادق وفایی